سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در غروب روز عاشورا

شاعر : رضا قاسمی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : غزل

پیکرت در قتلگاه افتاده بود و سر نداشت            آن طرف بر نیزه‌ای دیدم سرت پیکر نداشت

بی‌برادر بودی و مظلـوم، گـیر آوردنت            گفتم ای قصاب‌ها آخر مگر خواهر نداشت؟!


نیزه نیزه «حا و سین و یا و نونت» سرخ شد            کاتبِ این آیه؛ از خون، جوهری بهتر نداشت

خطبه‌ای می‌خواند، از شأنِ تو روی سینه‌ات            آه، آیا سـرزمـینِ کـربـلا منـبـر نداشت؟

سر بـریـدن؛ آخـرِ کار حـرامـی‌ها نبـود            قاتلت بعد از سرت دست از تن تو بر نداشت

هیچ کس را رد نکردی از درِ احسان خود            پیکرت پیراهن و انگشتت انگشتر نداشت

غارتم کـردند، اما چـادرم از سـر نرفت            پس غلط گفتند، اینکه خواهرت معجر نداشت

مثل من می‌گفت، آیا این حسینِ فاطمه‌ست؟!            مادرت می‌دید، جسمت را؛ ولی باور نداشت

گوشۀ گـودال، ذکرِ «یا بُـنَیَّ» می‌گرفت            هیچ کس جز من خبر از نوحۀ مادر نداشت

نقد و بررسی